یه ضرب المثل آلمانی می گه :

" ابلیس در جزئیات سکونت دارد."

من همیشه در جزئیات سکونت داشتم

اما یادم نمی آید ابلیس بوده باشم...

و چه فاجعه ای پیش خواهد آمد

اگر من خود ابلیس باشم...

و آنگاه من همان فرشته خواهم بود

که از در گاه خدا رانده شد...

و نام فرشته را به دنبال کشیدن

باید جالب باشد...

مخصوصا اگر فرشته مثل من

کمی شرور باشد...

دارد یادم میاد ، فراموش کرده بودم

که من خود ابلیس بوده ام...

و من ابدی خواهم بود ،

چون جلوه ای از خداوندم...

از نقطه ای بیرون می زنم

که هیچ کس نمی داند...

و به سویی می روم که

هیچ کس نمی داند...

و چرایی این امر، رازی است

که تنها او می داند...تنها او...

روزی خداوند مرا داوری خواهد کرد

و از آنجا که او حقیقت ناب است

مرا از اسارت مخلوق خودم رها خواهد کرد

کسی چه می داند؟

شایدیک جای خالی در بهشت برای من پیدا شود

من در زمین یاد گرفتم که عشق ، آزادی است

این درسی است که یاد گرفتنش سالها به تأخیرافتاد

این درسی بود که مرا تبعید کرد

و حالا ، آزادم می کند...

نمی دانی ابلیس بودن چه دنیای پر هیجانی است

حداقل از دنیای بی تحرک و سرد آدمها که بهتر است

می دانی؟

مردم دوباره از جهان معنوی حرف می زنند...

آنها فهمیده اند ، حقیقت چیز دیگری بوده

فهمیده اند کسی آنها را گمراه کرده

باید بروم و برای ورود به روحتان تدبیری دیگر

بیندیشم...

امان از دست شما آدمهای ساده لوح ، که وقتی پای

عشق وسط می آید مرا فراموش میکنید...

یک شب از یکی از شما ها شنیدم که می گفت :

" اگر هر صبح ، عشق من ، وجود نمی داشت

شیطان حتما در وجودم لانه می کرد. "

اگر می دانست که عشق زاده تفکرات ابلیس است

شاید نظرش عوض میشد...کسی چه میداند؟

این بهترین راهی بود که توانستم با آن در نسوخ

قلبتان نفوذ کنم...جایی که خدا سکونت دارد...

ولی حالاوضع فرق کرده ، مردم فهمیده اند که

"ابلیس در جزئیات سکونت دارد."

باید بروم

باید خیلی فکر کنم

خیلی کار دارم

شاید برنامه های جدید

برای سر گرم کردن شما آدمها

نمی دانی ابلیس بودن چه لذتی دارد


این روزها

با هر که دوست میشوم

احساس میکنم

آنقدر دوست بوده ایم

که دیگر وقت خیانت است..

تقدیم به مریم وسعید

دو پروانهء تازه نفس دیار بلاگ اسکای

( ماه عسل یه سری به ولایت یاسمنگول آباد ما هم بزنید)

میگن آسمون ، آبی - چشمای تو آبی تر

میگن خورشید ، طلایی - موهای تو طلایی تر

میگن گل رز، سرخ ، زیبا - لبهای تو زیباتر، سرخ تر

می گن برف سپید ، پاک - تو پاک تر ، سپید تر

می گن زمستون ، طوفان ، سرما - قلب تو اما همیشه گرم

میگن سکوت ، خاموشی - چشمای تو همیشه پر از حرف

میگن تو این دنیا همه چیز فانی - تو اما تو قلب من همیشه باقی

میگن دو راهی ، شک ، تردید - تو اما پر از اطمینان

میگن زندگی ، معما - تو اما تنها راه حل

میگن عشق - اما من چی بگم؟ آره می گم مریم ، می گم سعید

می گن عاشق - من میگم مریم ، میگم سعید

میگن عاشق تر- من می پرسم : عاشق تر؟

شاید سعید....شاید مریم ...شاید...

آخه من از کجا بدونم؟ من که از این چیزایی که گفتم

سر در نمیارم..آقا من اصلا نباید دراین موارد

سخت سخت و احساسی نظر بدم...من حاضرم ،

دوباره برگردم مدرسه ، دیفرانسیل و حسابان و جبر

و احتمال بخونم ولی قاتی مسائل مورد دار عشقی

( که مغزم کشش درک کردنشون رو نداره) نشم.

فقط خواستم بگم در پناه حق همیشه پروانه ای بمانید