یه روز از روزای سرد پائیز

رفتی از خونه تو بی بهونه

رفتی و رو دلم پا گذ ا شتی

از همون روز دلم خیلی خونه

من که هر روز و شب ، لحظه ها مو

از تو می خوند مو ، می سرود م

پس چرا قسمتم این چنین شد؟

اصلآ تو زند گی من کی بود م؟

یادِ روز تلخ آ شنائی

که می گفتی برات سر سپرد م

تو گفتی زندگی بی تو هرگز

چه ساده گول حرفا تو خورد م!

ولی این که نشد رسم دنیا

خیلی راحت رو دل پا بذاری

منو با گلای زند گیمون

به همین ساد گی جا بذاری!

کوچه به کوچه ، من عا شقونه

به همون خدا که خوب می دونه

از تو و عشق خوب تو گفتم

کیه که قد ر عشقو بد ونه؟

من مثل یه چشمه ساده بود م

تو ولی از دو رنگی سرودی

من به فکر بدی ها نبود م

حیف که تو از جنس ما نبودی.....

حیف که من از همون روز اول

این د لو ، به تو ارزون فروختم

تو خودت بهتر از من می دونی

مثل یه شمع ، عاشقونه سوختم....

 

            ***********************

می روم از شهر تو، آخر دگر عشقی نمانده

یاد تو چون یادگار زخمی به قلب من نشانده

گم شدن در عشق بیهودهَ تو، دیوانگی بود

ای دلِِ تنها، ندیدی دشمن تو خانگی بود

عمری من شب زنده دارقصهَ عشق تو بودم

صد ترانه عاشقانه،از تو و عشقت سرودم

بعد از این ای بی وفا، عمر وفای من گذشته

قصر روَیا های من در سینه ام ویرانه گشته

نه دگر با تو بسازم

نه به آهِ تو بسوزم

نه دگر نگاهِ غمگین

به گذرگاهت بدوزم

نه دگر یادت کنم من

نه سراغت را بگیرم

نه دگر اشکی بریزم

نه ز خنجرت بمیرم

می گذارم پشت سر،افسانه ات را،ای غریبه

آن نگاهِ عاشقانه در دو چشم تو ، فریبه

می روم از روزگارت ،چون گذشته ها گذشته

دستِ سرنوشت سر انجامی دگر بر ما نوشته........

 

 *******************************

صداقتِ قلبِ منو، اون دیدُ ، باورش نشد

اشکای غم رو گونه هام ، چکیدُ ، باورش نشد

گفتم اگه خدا خداست ، یه روز به حرفم می رسی

یه روز میاد ، دل خودت ، بشه گرفتار کسی

از منه با احساسی که دل ساده بودم با همه

ساختی تو با رنگ و ریا ، مردی مثل مجسمه

کاری کردی که دیگه حر فاتُ باور ندارم

من به عشق می خندم ، روی وفا پا می ذارم

هرگز دیگه غرورمُ ، برای عشق نمیشکنم

ابنو بدون که بعد از این ، یه پارچه سنگُ آهنم

آره بدون که عشق تو، افتاده دیگه از چشم

خدا گواهِ بعد از این ، منم مثل خودت می شم

 

 *************************************

 

چشات رو به روی منه... ولی دیگه دیدن نداره!

لبات رو به روی منه... ولی دیگه بوسیدن نداره!

یه قصه ، یه قصهَ تلخ دیگه

عاشقی برای من بسه دیگه

نگو از عشق ، نگو یار منی

یادِ تو از دل من رفته دیگه.....

 **************************************

سعدی شیرازی:

" میراثِ پدر خواهی؟

علم پدر آموز "

سهراب سپهری:

" علم پدر آموخته ام من !

چون او- همه در دام بلا سوخته ام من !

چون او- همه اندوه و غم اندوخته ام من !

ای کودکِ من- مال بیندوز.

وان علم که گفتند میاموز- میاموز! "

آقا آخرش ما نقهمید یم بالاخره علم بهتر است یا ثروت ؟

 

************************************************** 

از همان روز که دست ِحضرتِ قابیل

گشت آلوده به خون حضرتِ هابیل

آدمیت مُرد !

گر چه ...آدم زنده بود.

بیا به حال بشر ، های های گریه کنیم

که با برادر خود هم نمی تواند زیست !

 *************************************************

ای ستاره ، ای ستارهَ غریب

ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم

پس چرا به دادِ ما نمی رسد؟

ما صدای گریه مان به آسمان رسید

از خدا چرا صدا نمی رسد؟

 

ای ستاره ، ما سلام مان بهانه است

عشق مان ، دروغ جاودانه است

در زمین ، زبان حق بریده اند

حق ، زبان تازیا نه است

وانکه با تو صادقانه درد دل کند

های های گریه َشبانه است

های های گریهَ شبانه است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد