زن باهوش
 
١٢ مرد و یک زن به ریسمانی که از یک هلیکوپتر آویزان بود چنگ زده بودند. خلبان اطلاع داد که وزن هلیکوپتر سنگین است و باید یکی از آنها فداکاری کند و برای نجات جان بقیه، ریسمان را رها کند. 

همگی آنها به هم نگاه کردند و به دنبال فرد فداکاری می گذشتند. ناگهان زنی که در بین آنها بود شروع به سخن گفتن کرد و چنین گفت:
«ما زنها تمام زندگیمان را صرف فداکاری برای مردها کرده ایم. از درد و رنج زایمان گرفته تا تربیت فرزندان و اداره کردن خانه و ... بنابراین نگران نباشید، اینجا هم من فداکاری می کنم و برای نجات جان شما خودم را فدا می کنم.»

مردها که اشک در چشمانشان پر شده بود و از اینهمه فداکاری احساساتشان به شدت تحریک شده بود، همگی دستهایشان را از ریسمان رها کردند که برای زن دست بزنند که ...
و زن به سلامت به مقصد رسید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد